رهیافت جنوب "به قلم سیدکاظم مطلوبی میرسالاری نویسنده وعضو انجمن اهل قلم کشور:هر کسی نوشتاری می نویسد و قلم بهانهای برای ثبت بودنها و نبودنها میشود؛ گاهی قلم بغض میکند و زمانی دیگر، سهمی از شاد بودن را مینگارد.
زبانه عشق را قلم پر نور کرد و نشانی دوست را قلم به دست باد سپرد، جای من نوشت و افکار ناپیدایم را به شعر سرایید
چون قلـــم اندر نوشتــــن میشتــافت چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت
هر از گاهی که قلم به دست میگیرم، معجزه ذهن، تلالوِ دم مسیحایی را برایم دوباره زنده میکند؛ آنجا که صبحدم، موسیقی عشق را مینوازد و گویش گویای قلم، تعبیر مهربانی میکند
جولان قلم، مثنوی شکرریز سخن را می سراید و آواز غزل را رنگ ساده میبخشد و ترانهای از جنس عاشقانه برای ثانیههای مس…
سخن قلم - مشق قلم را به نام عشق می نویسم و هر دلنوشتهای را به نام تو میسرایم، قلم که هست، کاغذ پیداست و سرای نوشتن در کنج ذهن، کرانهای ناپیداست.
هر کسی نوشتاری می نویسد و قلم بهانهای برای ثبت بودنها و نبودنها میشود؛ گاهی قلم بغض میکند و زمانی دیگر، سهمی از شاد بودن را مینگارد.
زبانه عشق را قلم پر نور کرد و نشانی دوست را قلم به دست باد سپرد، جای من نوشت و افکار ناپیدایم را به شعر سرایید
چون قلـــم اندر نوشتــــن میشتــافت چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت
هر از گاهی که قلم به دست میگیرم، معجزه ذهن، تلالوِ دم مسیحایی را برایم دوباره زنده میکند؛ آنجا که صبحدم، موسیقی عشق را مینوازد و گویش گویای قلم، تعبیر مهربانی میکند
جولان قلم، مثنوی شکرریز سخن را می سراید و آواز غزل را رنگ ساده میبخشد و ترانهای از جنس عاشقانه برای ثانیههای مست نوشتن می نوازد.
به ساعت من، بامدادان، رنگ قلم، متن لوح زندگی را نگاشت و تصویر سرنوشت جان گرفت.
آن روز که خداوند مرا آفريد و با دست قدرت خويش، بر سينه «لوحم» کشيد تا سرنوشت همگان را بر آن صفحه رقم زنم، موقعيت و منزلتم آن چنان بالا رفت که آفريننده همه آفريدهها، بر من و آثارم سوگند ياد کرد و فرمود: «ن وَالقَلَمِ وَ ما يَسْطُرُونَ؛ سوگند به قلم و آنچه مينويسند».
مرحوم علامه طبرسي رحمهالله ، در تفسير مجمع البيان، در مورد قلم مينويسد: «پايه امور دين و دنيا بر دو چيز است: قلم و شمشير و شمشير زير پوشش قلم قرار دارد».
من که آمدم، حيات معنوي انسان را جاني تازه بخشيدم و در درون جانها، راهي تازه گشودم. با رنگ عشق، هستي را نورباران کردم؛ هر چند اين رنگ چون شب، سياه و ظلماني بود، ولي ميوهاي سرخ، به سرخي خورشيد به گاه طلوع و غروب داشت و آن ميوه سرخ و شيرين، «شهيد» بود که شهيدان، ميوه درخت توانمند قلماند؛ مگر آن سيد ابرار و رسول بزرگوار نفرمود که: «مرکب سياه دانشمندانِ آگاه، برتر از خون شهيدان است»؟ و نيز امام شهيدان، خميني بت شکن فرمود:«قلمها شهيد پرور هستند. اهميت انتشارات، مثل اهميت خونهايي است که در جبهه ها ريخته ميشود».
محتواي قلم مطالبه به حق
سوگند خداوند به «قلم» و «نوشته»، قلم را قداست و نوشتن را حرمت بخشيده است. درخت قلم، اگر ريشه در «تعهّد» و «تديّن» داشته باشد، ميوهاش شيرين و ماندگار است. ارزش هر قلم، به «پيام» آن است و عظمت نوشته، به محتوايش. قلمهاي شهيد پرور، عشقهاي برتر را بذرافشاني ميکنند و شور شهادت طلبي را در رواق دلها ميتابانند و شهيدان را در معراج شهادت، از «خاک» تا «خدا» پيش ميبرند. چه دستهايي قلم شده تا قلم در دست پاکان قرار گيرد و چه بسيار نويسندگان شجاع که «شهيد قلم» شده اند. نويسنده متعهّد، تکتيراندازِ ميدان نبرد انديشه هاست و براي پيروزي، نيازمند «مهارت»، «دقت»، «هدفگيري»، «لحظه شناسي» و «سرعت عمل» است.
قلم، رازدار بشر
«قلم»، حافظ علوم و دانشها، پاسدار افکار انديشمندان، حلقه اتصال فکري عالمان و پُل ارتباطي گذشته و آينده بشر بوده، و حتي ارتباط آسمان و زمين نيز از راه لوح و قلم به دست آمد. «قلم»، انسانهايي را که از نظر زمان و مکان جدا از هم زندگي ميکنند، پيوند ميدهد؛ گويي همه متفکران بشر را در تمام طول تاريخ و در تمام نقاط زمين، در يک کتاب خانه بزرگ جمع ميبيني! در اين کتاب خانه، سخنان آسماني و زميني جمع است، از سقراط گرفته تا ابن سينا و معاصرانمان. از قرآن و نهج البلاغه تا اَوسْتا و انجيل. همه و همه هستند. «قلم»، رازدار بشر و خزانه دار دانشها و جمع آوري کننده تجربه هاي قرنها و دورانهاست و اگر قرآن به آن سوگند ياد ميکند، به همين دليل است؛ زيرا هميشه، سوگند به امري بسيار پرارزش و محترم ياد ميشود. شاعر خوشبيان، مسعود سعد سلمان، موقعيت حسّاس قلم و نوشتن را چنين ترسيم ميکند:
نبشتن ز گفتن مهمتر شناس
به گاه نوشتن به جايْ آرْ هوش
اگر در نبشتن خطايي کُني
سرت چون قلم دور مانَد ز دوش
قلم، منشأ هدايت و آگاهي
خداوند متعال در قرآن مجيد، افزون بر آن که نام سورهاي را «قلم» مي نهد، تا آنجا براي اين موضوع به ظاهر کوچک اهميت قايل است که به آن و آنچه با آن نوشته ميشود، سوگند ياد ميکند. چه سوگند عجيبي! در واقع آن چه به آن در اينجا سوگند ياد شده، ظاهرا موضوعي کم اهميت است؛ يک قطعه ني يا چيزي شبيه به آن و کمي مادّه سياه رنگ، سپس نوشته هايي که بر صفحه کاغذ ناچيز رقم زده ميشود؛ اما در واقع، اين قلم، همان چيزي است که سرچشمه پيدايش تمام تمدّنهاي انساني، تکامل دانشها و بيداري انديشه ها به شمار ميآيد.
قلم، منشأ هدايت و آگاهي بشر است تا آنجا که زندگي بشر را به دو دوران تقسيم ميکنند: دوران تاريخ و دوران پيش از تاريخ. دوران تاريخ، از زماني آغاز ميشود که خطْ اختراع و انسان دست به قلم شد و توانست ماجراي زندگي و تجربههاي خود را بر صفحه هاي کاغذ بنويسد.
اسلام و قلم
دين مبين اسلام، براي قلم و نوشتن، ارزش خاصي قائل است. گاه در کلام امير بيان، حضرت علي عليهالسلام ميخوانيم که: «عقلِ نويسنده، در قلم اوست» و گاه از زبان رسول مکرّم اسلام ميشنويم که سه صداست که حجابها را پاره ميکند و به پيشگاه با عظمت خدا ميرسد و يکي از آنها صداي گردش قلمهاي دانشمندان به هنگام نوشتن است. خداوند متعال در قرآن مجيد هم، گاه به قلم و نوشته آن سوگند ياد ميکند و گاه، آن را وسيله تعليم خود برميشمارد، هر آينه عظمت و بزرگي قلم، اين سلاحِ انسانساز را بيشتر درک ميکرديم.
گردش نيش قلم بر صفحه کاغذ است که سرنوشت بشر را رقم ميزند. چه عهدنامه ها و صلح نامه ها که ملّتي را ذليل و کوچک ساخت و چه فتواها که مردماني را از زبوني نجات داد.
چشمه قلم سخنم اینجا به سیاستمداران ومسئولین شهرم
«قلم» چشمه است، آن را نخشکانيم. «قلم» چشم است تا قدم از قدم برداريم و پيش پايمان را ببينيم، آن را کور نکنيم. «قلم» عصاست، نه فقط براي پيران که همگان بدان تکيه ميکنند. قلم، تنها عصاي دست نيست، فرهنگ، انديشه، تفکر و فرهيختگي،همه بر اين عصا تکيه کرده اند، اين عصا را نشکنيم. انچنان که مرا به خاطر نقدهایم شکستید «قلم» زبان است، سخن ميگويد، جنبش دارد، حيات قلم را نگيريم. «قلم» مقدّس است. «قلم»، همان وسيله اي است که خداوند با آن تعليم نمود. پس هشدار که قلم را به خواهش هامان نيالاييم و بيحرمتش نسازيم؛ چنانچه در کتاب مقدس ميخوانيم: «زينهار، تا کلام را به خاطر نان نفروشي و روح را در خدمت جسم درنياوري... اگر ميفروشي، همان بِهْ که بازوي خود را، امّا قلم را، هرگز!».
جاودانگي با قلم
در فرهنگ اسلامي، مسأله قلم و نويسندگي، از موقعيت و ارزش بسيار والايي برخوردار است. در حديثي آمده است که نوشته تو، بهترين چيزي است که از تو سخن ميگويد؛ يعني تنها نشانهاي که از تو در روزگاران آينده باقي ميماند و تو را جاودانه ميسازد، نوشته ات است. اين که در روايات ميخوانيم: «دانشمندان، تا دنيا باقي است، در طول زمان جاودانه ميمانند» هم، مخصوص عالمان و دانشمندان قلم به دست است که با نوشته هاي پُربار و بيبديل خود، فرهنگ غنّي اسلام را پُربارتر ساخته، به انسانسازي اين مکتب سراسر نور، کمک کرده اند؛ آنها که به اين کلام گهربار وليّ امر خويش، حضرت امام خميني رحمه الله لبيک گفتند که: «بايد براي آتيه دنيا، امروز نويسندگان و گويندگان فکر بکنند و مردم را آگاه بکنند».
امتيازهاي قلم
«قلم» سه امتياز دارد که در «بيان» آنها را نميبينيم:
1. باقي بودن:
سخن فرار ميکند و نوشته باقي است. امير مؤمنان علي عليه السلام در سخن جالبي ميفرمايد: «دانش را با نوشتن در بند کنيد» تا باقي بماند و از کفتان نرود.
2. دقيق بودن:
بيان و سخن معمولاً دقيق نيست. اگر قرار بود کتابي که هزار سال پيش نوشته شده، زباني به ما ميرسيد و در جايي نوشته نميشد، هيچ گاه به طور دقيق به ما نميرسيد و در واقع ما کتاب ديگري را پيش روي خود ميديديم.
3. عميق بودن:
مطالب نوشته عميق و فکرشده است؛ در حالي که به طور معمول سخنان، بدون تأمل گفته ميشود و کم محتواست. نويسندگان گاه يک ساعت فکر ميکنند و يک خط مينويسند، ولي در سخن نميتوان آن دقت را رعايت کرد.
علامه طبرسي رحمه الله در اين مورد مينويسد:«بيان دو گونه است: بيان زبان و بيان قلم. بيان زبان، با گذشت زمان کهنه ميشود و از بين ميرود، ولي بيان قلم تا ابد باقي است».
قلم و شمشير
مرحوم علامه طبرسي رحمهمالله ، در تفسير مجمع البيان، در مورد قلم مينويسد: «پايه امور دين و دنيا بر دو چيز است: قلم و شمشير و شمشير زير پوشش قلم قرار دارد».
گردش نيش قلم بر صفحه کاغذ است که سرنوشت بشر را رقم ميزند. چه عهدنامه ها و صلح نامه ها که ملّتي را ذليل و کوچک ساخت و چه فتواها که مردماني را از زبوني نجات داد. توجه به عهدنامه هايي چون «ترکمان چاي» و «گلستان»، در مقابل فتواي تاريخي «ضد تنباکو»ي ميرزاي شيرازي يا «حکم ارتداد سلمان رشدي» از قلم آن يگانه دوران، حضرت امام خميني رحمه الله اهميت گردش قلم را بر صفحه سپيد کاغذ بيشتر نمايان ميکند. زور قلم، از توان شمشير بيشتر است. البته بايد قلم را به دست صالحان داد وگرنه به قول عارف معروف، شيخ محمود شبستري در منظومه عرفاني گلشن راز:
چون قلم در دست غدّاري بُوَد
لاجرم منصورْ برداري بُوَد
چون سفيهان راست اين کار وکيا
لازم آيد يقتلون الانبيا
سوگند خداوند به «قلم» و «نوشته»، قلم را قداست و نوشتن را حرمت بخشيده است. درخت قلم، اگر ريشه در «تعهّد» و «تديّن» داشته باشد، ميوهاش شيرين و ماندگار است.__ سخنی باهمشهریانم
قلم را نبايد به دست نااهلان سپرد. قلم در دست نابخردان که نميدانند چگونه از آن استفاده کنند يا غرض ورزان که نميخواهند از آن در مسیر حق استفاده کنند.همشهریان عزیزم جمعی از فرزندان قلم به دست شمادرراستای تحول و ایجاد روحیه مطالبه گری و به پاسداری ودفاع از مطالبات به حق شمادرفضای مجازی درگروه مطالبه گران اسب ها رازین نموده وقلم فرسایی می کنند به مصداق ضرب المثل محلی :(تا نوزاد نگرید مادر شیرش نمی دهد )ماهم امدیم تاصدای فریادهای درگلو خفه شده شما باشیم الحق
تاکنون قلمهامان تاحدودی کارساز بودندمهم ترین مطالبات همشهریانمان رااززیر ساخت های شهری اشتغال ومهم ترین مطالبه شما یعنی الحاق به خوزستان که باان می توان ریشه ،بیشتر مشکلات شغلی جوانان فرهیخته ومتخصص وکارگرانی که دروطن غریب وبیگانه بخشکانیم پیگیر خواهیم بود مابا قلمهامان عهد بستیم دراین جبهه تااحقاق حقوقتان کوتاه نیاییم حتی اگرمورد کین غرض ورزان و منفعت طلبان و اماج حملات وسیبل تیرهاوترکش ها ی انان شویم _روز قلم را به همه عزیزان و تمامی وارثان لوح
صاحبان قلم تبریک عرض نماییم
اندیشه تان پویا قلم تان مانا_